یکی از سوالاتی که در خصوص امام زمان (عج) مطرح می باشد این است که چرا امام زمان(عج) دو غیبت داشتهاند؛ یکی غیبت صغرا و دیگری غیبت کبرا؛ و چرا از همان ابتدا، غیبت کبرا آغاز نشد و آن حضرت پس از یک دورة غیبت هفتاد ساله، غیبت کبرای خود را شروع کردند؟
اساسا فلسفه غیبت صغرا چیست؟
1. تقسیمبندی دوران غیبت
پیش از آنکه وارد بحث مفهوم غیبت امام عصر(ع) شویم، بهتر است به این پرسش پاسخ دهیم که دلیل تقسیمبندی غیبت آن حضرت به غیبت صغرا و غیبت کبرا چه بوده و تفاوت این دو در چیست؟ اصولاً مرز زمانی مشخصکننده این دو غیبت از یکدیگر چگونه تعیین میشود؟
در روایات ما به طور مکرر از دو غیبت آن حضرت سخن به میان آمده و از سالها پیش از تولد امام مهدی(ع) بر این موضوع تصریح شده است که حضرتش دو غیبت خواهند داشت که هر یک با دیگری متفاوت است. در اینجا به چند روایت که در این زمینه وارد شده است، اشاره میکنیم:
دوران غیبت صغرا، دوران تمرین و آمادهسازی شیعیان برای ورود به دوران غیبت کبرا بود. در همین دوره بود که به تدریج، همة فرقههای پراکندهای که پس از شهادت امام یازدهم در موضوع جانشینی آن حضرت به وجود آمده بودند، از میان رفتند و همة شیعیان بر پیروی از فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) به عنوان امام دوازدهم به وحدت و اتّفاقنظر رسیدند
شیخ طوسی، حدیثی از امام صادق(ع) نقل میکند که در آن، امام خطاب به یکی از اصحاب خود میفرماید: «ای حازم! بدان که برای صاحب این امر دو غیبت است که پس از دومین غیبت، ظهور خواهد کرد».(1)
همچنین امینالاسلام طبرسی، حدیثی را نقل میکند که در آن، ابوبصیر خطاب به امام صادق(علیه السلام) عرض میکند: «ابوجعفر [حضرت باقر]( علیه السلام) میفرمود که برای قائم آل محمد(ص)، دو غیبت است که یکی از دیگری کوتاهتر است. [نظر شما در این مورد چیست؟]» امام در پاسخ ابوبصیر میفرماید: «آری ای ابوبصیر! [چنانکه گفتی، ]یکی از این دو غیبت از دیگری طولانیتر خواهد بود».(2) محمد بن ابراهیم نعمانی، روایت دیگری را از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند که در آنجا امام میفرماید:
برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها چنان به درازا میکشد که بعضی میگویند: [آن حضرت] دیگر مرده است و بعضی دیگر میگویند: او به قتل رسیده است و بعضی هم میگویند: او دیگر رفته است... .(3)
ایشان در ادامه کلامش به تعریف غیبت صغرا و غیبت کبرا پرداخته است:
نخستین غیبت آن حضرت، غیبتی است که در آن، نمایندگانی از طرف امام به عنوان واسطه میان مردم و آن حضرت منصوب شدهاند که در میان مردم آشکارا به سر میبرند و به واسطه آنها مشکلات علمی مردم حل و پاسخ پرسشها و معضلهای آنها داده میشود.
این غیبت، غیبت کوتاهی است که مدت آن به سر آمده و زمان آن گذشته است. غیبت دوم، غیبتی است که در آن، واسطهها و نمایندگانی [که میان مردم و امام عصر وجود داشتند]، به دلیل مصلحتی که خداوند اراده کرده است، برداشته شدهاند.(4)
حال که با نمونههایی از سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام) در مورد غیبت صغرا و غیبت کبرا آشنا شدید، بهتر است به پاسخ این پرسش بپردازیم که از نظر زمانی، دو غیبت چگونه از یکدیگر تفکیک میشوند؟
علمای شیعه در مورد زمان پایان غیبت صغرا با یکدیگر اختلاف نظر ندارند، ولی در مورد اینکه غیبت صغرا از چه زمانی آغاز شده است، میان آنان اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند این غیبت با تولد امام عصر(عج) آغاز شده است و برخی دیگر بر این عقیدهاند که آغاز آن با وفات پدر ارجمند آن حضرت، امام حسن عسکری(علیه السلام) بوده است.
شیخ مفید، قول اول را پذیرفته است:
امام زمان
«غیبت کوتاهتر آن حضرت از زمان تولد ایشان شروع شده و تا زمانی که رابطه شیعیان با آن جناب از طریق نمایندگان و واسطهها نیز قطع میشود، ادامه مییابد. غیبت طولانیتر نیز از زمان پایان غیبت اول تا روزی که حضرتش قیام خود را با شمشیر آغاز کند، به درازا خواهد کشید» .(5)
طبرسی، همین قول را پذیرفته و مدت غیبت صغرا را هفتاد و چهار سال ذکر کرده است؛(6)
ولی گروهی دیگر، ابتدای غیبت صغرا را سال 260 ه . ق؛ یعنی سال وفات حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) گرفتهاند که بدین ترتیب، مدت غیبت صغرا نزدیک به 69 سال خواهد بود.
نویسنده کتاب «تاریخ الغیبـه الصغری»، در کتاب خود تلاش کرده است با بیان دلایلی، قولی را که مبدأ غیبت صغرا را تولد امام عصر(عج) میداند، رد و ثابت کند که ابتدای غیبت صغرا در حقیقت، از زمان شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) بوده است. در اینجا استدلال ایشان را برای این موضوع، به اختصار میآوریم:
«تعیین نواب اربعه به عنوان واسطه میان امام عصر(عج) و شیعیان حضرتش پس از وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) صورت میگیرد و از طرف دیگر، وجه تمایز اصلی زمان غیبت کبرا و غیبت صغرا، وجود همین نواب و واسطههای ارتباطی است که تنها در زمان غیبت صغرا عهدهدار ابلاغ پیامهای حضرت صاحب الزمان(عج) هستند و پس از آن، ارتباط حضرتش به کلی با مردم قطع میشود. ازاینرو، باید بگوییم که غیبت صغرا در اصل از زمان وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) و تعیین اولین نایب خاص آغاز میشود».(7)
از آنچه تاکنون گفته شد، دریافتیم که غیبت کبرا از نظر زمانی به آن محدوده زمانی گفته میشود که آغازش سال 329 ق.؛ سال وفات آخرین سفیر و نماینده خاص آن حضرت؛ یعنی ابوالحسن علی بن محمد سمری است و پایانش روزی است که به امر حق تعالی، مهدی موعود(عج) قیام خود را آغاز کند.
2. فلسفة غیبت صغرا
اگرچه غیبت آخرین امام معصوم(عج) در روایات پیشبینی شده بود، ولی زمانی که امام حسن عسکری(علیه السلام) به شهادت رسید، شیعیان به دلیل پیشینهای 250 ساله که از حضور یازده امام معصوم(علیهم السلام) در جامعه داشتند، به راحتی نمیتوانستند غیبت کامل امام از جامعه را بپذیرند و به همین دلیل هم بود که برخی شیعیان پس از شهادت آن حضرت تا مدتی دچار حیرت و سرگردانی شدند.
روایت شده که ابوالحسن عسکری [امام هادی(علیه السلام)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندکی از یاران خاصّ آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی که امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسکری(علیه السلام)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی که آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد
بنابراین، لازم بود که قبل از آغاز غیبت کبرا و قطع کامل ارتباط امام با جامعه، برای مدتی رابطة امام با مردم با واسطة نایبان خاص ادامه داشته باشد، تا مردم به تدریج آمادة پذیرش غیبت کامل امام و مراجعه به فقها ـ به عنوان نایبان عامّ امام زمان(ع) ـ شوند.
به بیان دیگر، دوران غیبت صغرا، دوران تمرین و آمادهسازی شیعیان برای ورود به دوران غیبت کبرا بود. در همین دوره بود که به تدریج، همة فرقههای پراکندهای که پس از شهادت امام یازدهم در موضوع جانشینی آن حضرت به وجود آمده بودند، از میان رفتند و همة شیعیان بر پیروی از فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) به عنوان امام دوازدهم به وحدت و اتّفاقنظر رسیدند.
شیخ مفید(ره) پس از نقل خبری از «حسن نوبختی»، نویسندة کتاب «فرق الشیعه»، در زمینة فرق چهاردهگانهای که پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) به وجود آمدند، میگوید:
«از این فرقههایی که از آنها یاد کردیم، در زمان ما؛ یعنی در سال 373 ق. هیچ فرقهای مگر امامیه دوازده امامی باقی نمانده است؛ یعنی کسانی که امامت فرزند حسن [عسکری] را که به نام رسول خدا(ص) نامیده میشود، پذیرفته و به حیات و بقای او تا روزی که با شمشیر قیام کند، یقین دارند».(8)
گفتنی است،آماده کردن مردم برای ورود به دوران غیبت از سالها پیش از غیبت امام مهدی(عج) و از زمان امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری(علیه السلام) آغاز شده بود و آن امامان بزرگوار رابطة خود را با مردم کم کرده بودند و آنها را در امور مختلف اعتقادی و فقهی به فقها و محدثان شیعه که در مراکز شیعهنشینی چون قم حضور داشتند، ارجاع میدادند، تا به تدریج مردم با این رویه خو بگیرند».(9)
علی بن حسین مسعودی، یکی از مورخان بزرگ تاریخ اسلام، در این زمینه مینویسد:
«روایت شده که ابوالحسن عسکری [امام هادی(علیه السلام)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندکی از یاران خاصّ آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی که امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسکری(علیه السلام)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی که آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد. این شیوه تنها از سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمهای برای غیبت صاحبالزمان باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انکار نکنند».(10)
این سخن امام مهدی(عج) که میفرماید: «... و امّا در رویدادهایی که برای شما پیش میآید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان هستم».(11) نیز شاهدی بر این مدعاست که آن حضرت در دوران غیبت صغرا، مردم را برای ورود به دورة غیبت کبرا آماده نموده و با تعیین فقها به عنوان مرجع مردم در همة رویدادهای پیش روی جامعه اسلامی، از سرگردانی و بلاتکلیفی آنها در این دوران پرابتلا جلوگیری کردند.
پینوشتها:
1. شیخ طوسی، کتاب الغیبـة، ص 261.
2. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص259.
3. محمد بن ابراهیم، الغیبـة، صص 171 و 172.
4. همان، صص 173 و 174.
5. شیخ مفید، الإرشاد، ج 2، ص 340.
6. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 259.
7. سید محمد صدر، الغیبـة الصغری، ص 341 به بعد.
8. سید مرتضی، الفصول المختاره، مندرج در مصفات الشیخ المفید، ج 2، ص 221.
9. برای مطالعة بیشتر در این زمین هر.ک: مسعود پورسید آقایی، تاریخ عصر غیبت، ص 164ـ171.
10. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیـة للامام علی بن ابی طالب(ع)، ص 272.
11. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمـï¼»، ج 2، ص 483، ح 4.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ