زندگی و حکومت جهانی آن حضرت
حضرت ولى عصر (عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى قمرى به دنیا آمد،(1). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسکرى (ع) است که در سال 260 هجرى قمرى به شهادت رسید،(2). مادر حضرت ولى عصر (ع) بانوئى است بنام ریحانه که به او «نرگس»، «سوسن» و «صیقل» گفته مىشود،(3). حضرت ولى عصر (ع)، تا سال 260 هجرى قمرى تحت تربیت و سرپرستى پدر بزرگوارش مىزیست و در همان زمان از مردم پنهان نگهداشته مىشد و جز خواصّى از شیعیان امام حسن عسکرى (ع)، کسى با آن حضرت ملاقات نداشت. حتى امثال ابو هاشم جعفرى که از خواصّ امام حسن عسکرى است از وجود آن حضرت بى خبر بودند. ابو هاشم مىگوید: به ابا محمد حضرت امام حسن عسکرى (ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آیا مىتوانم سؤالى بکنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم آیا شمافرزندى دارید؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثهاى پیش آمد، او را در کجا ببینم؟ فرمود: در مدینه،(4).
یکى از کسانى که حضرت ولى عصر را دیده است، ابو عمرو عثمان بن سعید است. عبدالله بن جعفر حمیرى مىگوید: من و ابو عمرو نزد احمدبن اسحاق رفتیم. وقتى همه اجتماع کردیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که درباره جانشین حضرت ابا محمد امام حسن عسکرى (ع) از ابو عمرو بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اى ابا عمرو مىخواهم از چیزى سؤال بکنم که در آن شکى ندارم چون اعتقاد من و دین من این است که کره زمین از حجت خدا خالى نمىماند ولى مىخواهم اطمینان خاطر پیدا کنم و یقینم بیشتر گردد همانطورى که حضرت ابراهیم از خداوند خواست که به او کیفیت زنده کردن مردهها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ایمان نیاوردى و او جواب داد: چرا، مىخواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است که روزى از حضرت اباالحسن امام هادى (ع) پرسیدم: با چه کسى رفت و آمد کنم و دینم را از او بگیرم و حضرت امام هادى (ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفتهام و همچنین احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسکرى پرسیدم: از چه کسى احکام دین خود را بگیرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براى شماگفتند، درست گفتهاند. تو پیرو آنان باش و هر چه مىگویند اطاعت کن که هر دو مورد اعتماد من هستند. این، گفتار دو امام درباره توست. وقتى ابوعمرو حرفهاى مرا شنید به سجده افتاد و گریست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آیا شما جانشین حضرت امام حسن عسکرى (ع) را دیدهاى؟ فرمود: به خدا قسم دیدهام گفتم: یک سؤال دیگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چیست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحریم شده است و این دستور خود حضرت است نه دستور من زیرا خلیفه چنین مىپندارد که حضرت امام حسن عسکرى وفات یافته و فرزندى ازخود به جاى نگذاشته است و میراثش تقسیم شده است. او مىپندارد خانواده امام حسن عسکرى (ع) در بدر شدهاند و کسى را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بیفتد، تعقیبش مىکنند. پس از خدا بترسید و از این موضوع دست بردارید،(5).
این ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشینهاى مخصوص حضرت ولى عصر (ع) هستند.
حضرت ولى عصر (ع) پس از شهادت پدرش، دیگر جز نواب خاصه کسى با او ملاقات نمىکرد مگر در موارد استثنائى. و از آن زمان که حضرت امام حسن عسکرى (ع) به شهادت رسیدند، غیبت امام زمان (ع) شروع شد.
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: براى قائم آل محمد (ص) دو غیبت در پیش است. یکى از آن دو کوتاه است و دیگرى طولانى است. در غیبت کوتاه مدت، فقط خواص شیعه از جاى آن حضرت آگاهند و در غیبت طولانى خواصّ موالى از جاى آن حضرت باخبر هستند،(6).
آن حضرت در غیبت صغرى چهار نفر جانشین داشتند که به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعید عمرى، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى.
غیبت صغرى از سال 260 هجرى قمرى شروع و در سال 329 خاتمه یافت. و غیبت کبرى از 329 شروع و تا وقتى که خداوند بخواهد ادامه خواهد یافت،(7) در غیبت کبرى، حضرت ولى عصر نایب خاصّ ندارد و هر کس ادعاى نیابت خاص کند، در ادعاى خود کاذب است.
در روایات زیادى آمده است که حضرت ولى عصر (ع) پس از پایان غیبت کبرى ظهور و جهان را پر از عدل خواهد کرد. براى ملاحظه روایات مربوط به این موضوع به کتاب «منتخب الاثر» نوشته آیةالله صافى مراجعه کنید. در ص 247 باب 25 کتاب یاد شده از مآخذ گوناگون روایات راآورده است.
هم پیامبر اسلام (ص)، هم فاطمه زهرا (س) و هم امامان معصوم (ع) به وجود حضرت مهدى بشارت دادهاند. به علاوه شیعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدى (ع) معتقد هستند. برخى از روایات اهل سنت به این صورت است:
پیامبر اکرم (ص) فرمود: لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من اهل بیتى یواطىء اسمه اسمى جهان به پایان نمىرسد تا مردیاز اهلبیتم که همنام من است بر عرب حکومت کند»،(8).
پیامبر اکرم فرمود: المهدى منّا اهل البیت یصلحه الله فى لیله مهدى از خاندان ما است و خداوند کار او را یک شبه روبراه مىکند»،(9).
رسول خدا فرمود: افضل العباده انتظار الفرج،(14).
وظیفه منتظر امام زمان (ع) این است که مانند یک منتظر واقعى زندگى کند. وقتى انسان حقیقتا منتظر کسى باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب مىکند، وسایل پذیرایى را آماده مىکند و با لباس مرتب و چهرهاى شاداب در انتظار مىماند. چنین کسى مىتواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسى که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایى را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزى پوشیده است و نه اصلًا به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظارمیهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافهگویى او خواهند خندید.
لاف عشق و گله از یار زهى لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند
بنابراین انتظار قبل از آنکه از ادعاى انسان فهمیده شود از رفتار و کردار او فهمیده مىشود. نمىتوان هر کسى را که ادعاى دوستى و ولایت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آرى «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطاربگوید».
با چنین توضیحى روشن است که یک منتظر واقعى امام زمان باید رفتارش به گونهاى باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان (ع) باشد. یعنى در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براى یارى امام زمان با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را درراه آن حضرت فدا نماید. بنابراین یک منتظر واقعى اهل گناه و دلبستگى به دنیا نیست چرا که چنین کسى نمىتواند از وابستگىها و دلبستگىها و آلودگىها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان (ع) باشد.
ترسیم تفصیلى عصر ظهور امکانپذیر نیست اما به صورت فشرده به سیماى کلى آن اشاره مىکنیم:
روایات حاکى از این است که انقلاب و حرکت ظهور حضرت مهدى (عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگىهاى منطقهاى و جهانى از مکه آغاز مىگردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت میان غربىها و ترکان و یا هواداران آنها به وجود مىآید تا جایى که منجر به جنگ جهانى مىگردد. اما در سطح منطقه دو حکومت هوادار حضرت مهدى (عج) در ایران و یمن تشکیل خواهد شد که یاران ایرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حکومت خویش را تأسیس نموده و درگیر جنگى طولانى مىشوند که سرانجام در آن پیروز مىگردند. اندک زمانى پیش از ظهور آن بزرگوار شعیب بن صالح در یمن قیام مى کند و سید خراسانى در ایران و هر دو زمینه سازى براى ظهور امام زمان مى کنند و در برخى روایات خروج شعیب بن صالح از سمرقند بیان شده است(18)
اما یاران یمنى وى، قیام و انقلاب آنان چند ماه پیش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ایشان در سامان بخشیدن به خلاء سیاسى که در حجاز به وجود مىآید همکارى مىنماید.
از جمله نشانههاى ظهور حادثهاى است که میان دو حرم مکه و مدینه رخ مىدهد. در این هنگام نشانههاى ظهور حضرت مهدى (عج) آشکار شده و شاید بزرگترین نشانه آن، نداى آسمانى است که به نام او در 23 ماه رمضان شنیده مىشود پس از این نداى آسمانى حضرت مهدى (عج) به طور سرى با برخى از یاران خود ارتباط برقرار مىنماید. درباره آن بزرگوار در سراسر گیتى سخن بسیار به میان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دلها جاى مىگیرد.
دشمنان از حضور آن حضرت بیمناک شده و مىکوشند تا وى را یافته و از میان بردارند ازاینرو سپاهى وارد مدینه گشته و به هر مرد هاشمى که دست یابند او را دستگیر و یا مى کشند و یا به زندان مىاندازند آن حضرت با برخى از یاران خود در مکه تماس گرفته تا این که قیام خویش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شریف مکى آغاز مىکند و پس از درگیرى بر مکه تسلط مىیابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى (عج) پیام خود را به زبانهاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مىکند و ملل دنیا را به یارى خویش دعوت کرده، اعلام مىدارد که در مکه باقى خواهد ماند تا معجزهاى که جد گرامىاش حضرت رسول (ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشکریان سفیانى به زمین است که براى درهم شکستن حرکت آن حضرت راهى مکه مىشوند.
آن حضرت پس از این معجزه با سپاه خود که متشکل از ده و اندى هزار تن است از مکه رهسپار مدینه مىشود و پس از نبردى با نیروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدینه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مکه و مدینه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مىیابد. وى پس از پیروزى بر حجاز راهى جنوب ایران مىشود و در
آنجا با سپاه ایران و تودههاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى برمىخورد. آنان با او بیعت کرده و با همرزمى یکدیگر با قواى دشمن در بصره به پیکار مىپردازند که سرانجام به پیروزى بزرگ و آشکارى دست مىیابند. سپس امام (عج) وارد عراق گردیده واوضاع داخلى آنجا را پاکسازى مىکند و با درگیرى با بقایاى نیروهاى سفیانى و گروههاى متعدد شورش آنها را شکست داده و به قتل مىرساند. آنگاه عراق را مرکز حکومت و کوفه را پایتخت خود قرار مىدهد و بدینسان یمن، حجاز، ایران، عراق و کشورهاى خلیجفارس یکپارچه تحت فرمانروایى آن حضرت درمىآید. بعد از آن جنگهایى با ترکان و یهودیان صورت مىپذیرد که در هر دو پیروزى از آن حضرت (عج) است. غربیان مسیحى از این وقایع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مىکنند ولى ناگاه حضرت عیسى مسیح (ع) از آسمان به قدس شریف فرود آمده و با سخنان خویش جهان و به ویژه مسیحیان را مورد خطاب قرار مىدهد. فرود آمدن حضرت عیسى (ع) براى جهان علامت و نشانهاى است که موجب شادى مسلمانان و ملتهاى مسیحى خواهد گردید.
به نظر مىرسد که حضرت مسیح (ع) میان حضرت مهدى (ع) و غربىها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال میان دو طرف بسته مىشود. اما غربىها بعد از دو سال پیمان صلح را مىشکنند، لذا رومیان در یک هجوم ناگهانى با نزدیک به یک میلیون سرباز به سرزمین شام و فلسطین یورش مىآورند. نیروهاى اسلام رویاروى آنها قرار گرفته و حضرت مسیح (ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى (عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مىگذارد. دراین جنگ مسلمانان پیروز مىشوند. سپس غرب توسط امام فتح مىگردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بیشتر مردم آن سامان، حضرت مسیح (ع) رحلت نموده و حضرت مهدى (عج) و مسلمانان بر پیکر او نماز مىگذارند. سپس پیکر پاک او را با پارچهاى که دستبافت مادرش مریم صدیقه (ع) است کفن نموده و در جوار مزار شریف مادرش در قدس به خاک مىسپارد.
پس از این فتوحات حضرت مهدى (عج) براى تحقق بخشیدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در میان ملل جهان اقدام مىکند و براى تعالى بخشیدن و شکوفایى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قیام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دینى و دنیایى مردم مىکوشد.
این دورنمایى کلى از حرکت و انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) بود،(19).
اما علائم و نشانههاى ظهور که هر یک نویدى از نزدیک شدن ظهور آن حضرت (عج) است فراوان است که به ذکر مهمترین آنها اکتفا مىکنیم:
1- خروج سفیانى: سفیانى مردى از نسل ابوسفیان است که پیش از ظهور حضرت خروج مىکند و پس از ظهور با امام مىجنگد.
امام صادق (ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانى هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنى داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان با پیامبر (ص) مبارزه کرد و معاویه با على (ع) و یزید با حسین بن على (ع) به مخالفت برخاستند و سفیانینیز با قائم (عج) خواهد جنگید،(20).
2- خسف در بیداء: خسف یعنى، فرو رفتن و بیداء سرزمین بین مکه و مدینه است و مراد از آن فرو رفتن لشکر سفیانى در زمین است.
على (ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى (عج) سفیانى خروج مىکند. سپاه وى به سوى مدینه حرکت مىکند و چون به سرزمین بیداء مىرسند خداوند آنها را در کام زمین فرو مىبرد،(21).
3- خروج یمانى: سردارى است از یمن که قیام کرده و مردم را به حق و عدل دعوت مىکند.
امام صادق (ع) فرمود: قیام خراسانى و سفیانى و یمانى در یک سال و یک روز خواهد بود و در این میان هیچ پرچمى به اندازه پرچم یمانى دعوت به حق و هدایت نمىکند،(22).
ظاهرا خراسانى نیز دعوت به حق مىکند.
4- قتل نفس زکیه: نفس زکیه یعنى، انسان پاک.
امام باقر (ع) فرمود: «بین ظهور مهدى (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانهروز فاصله نیست»،(23).
5- صیحه آسمانى: ظاهرا صدایى است که در آستانه ظهور از آسمان شنیده مىشود.
امام باقر (ع) فرمود: «ندا کنندهاى از آسمان نام قائم را ندا مىکند پس هر که در شرق و غرب است آن را مىشنود،(24).
درباره تعداد یاران خاص آن حضرت کلیاتى وارد شده است مانند این که: امام باقر (ع) فرمود: سوگند به خدا، سیصد و اندى نفر بدون وعده پیشین گرد مىآیند در میان آنان پنجاه زن است،(25).
درباره ویژگىهاى یاران حضرت نیز طبق برخى از روایات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ایثار، زهد و سادهزیستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.
نشانههاى دیگرى نیز وجود دارد که براى مطالعه در این زمینه به کتابهاى زیر مراجعه کنید:
1- ظهور نور، على سعادتپرور، نشر تشیع
2- علائم ظهور امام زمان (عج)، محمد حسین همدانى، انتشارات صحفى
3- نشانههاى ظهور، سادات مدنى، نشر منیر
4- از ولادت تا ظهور، کاظم قزوینى، ترجمه: فریدونى، نشر آفاق
5- از ولادت تا ظهور، کربى، انتشارات الهادى
6- کتابنامه امام زمان محمدپور
7- یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان رجالى تهرانى
8- ترجمه منتخب الاثر آیت اللّه صافى
9- مهدى موعود ترجمه على دوانى
10- وابستگى جهان به امام زمان لطف اللّه صافى
11- امام زمان در گفتار دیگران على دوانى
12- علائم ظهور محمد على علمى
پىنوشت
(1)) اصول کافى، چاپ آخوندى، عربى، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب) ع»
(2)) همان، ص 305)
(3)) جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علّامه (
(4)) کافى، ج 1، ص 328، ح 2، باب الاشاره و النص الى صاحب الدار) ع»
(5)) کافى، ج 1، ص 329 باب فى تسمیه من رآه) ع (، ح 1)
(6)) کافى، ج 1، ص 340، ح 91)
(7)) شیعه در اسلام، علامه طباطبایى، ص 148، چاپ اول (
(8)) سنن ترمذى، ج 3، ص 343، چاپ مدنیه، مسند احمد، ج 1، ص 673)
(9)) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 829)
(10)) همان، ص 8631)
(11)) المستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 855)
(12)) همان (
(13)) سنن ابى داود، ج 4، ص 701)
(14)) فرائد السمطین، ج 2، ص 334، چاپ جدید (
(15)) بحارالانوار، ج 32، ص 133)
(16)) شورى، آیه 32).
(17)) بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 641).
(18)) بحارالانوار، ج 52، ص 312).
(19)) براى آگاهى بیشتر ر. ک: عصر ظهور، على کورانى، ترجمه عباس جلالى، انتشارات سازمان تبلیغاتاسلامى (
(20)) بحارالانوار، ج 52، ص 281)
(21)) ینابیع الموده، قندوزى، چاپ بصیرتى، ص 724)
(22)) کتابالغیبه، نعمانى، ص 252)
(23)) الارشاد، ج 2، ص 473)
(24)) کتاب الغیبه، نعمانى، ص 252)
(25)) بحارالانوار، ج 52، ص 322)
///////////////////////////
(2)
می نویسم که شب تار، سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد...
یا صاحب الزمان ادرکنی
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
نویسنده : ؟؟
این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو
چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را ...
شاعر : ؟؟
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
محمد بختیاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ